رادینرادین، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 8 روز سن داره
راستینراستین، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره

دل نوشته های مامان

عکس2

این کوچه و خیابون  اییه که من بزرگ شدم .. پراز خاطرات تلخو شیرین .. آخرین  شب جمعه  سال92 برفی اومد که رادین کلی کیف کرددددد پت و مت صب زود از خواب بیدار شدنو صورت نشسته پریدن کوچه راستین موقع دیدن  قهوه ترک..   غش کردم.. از بس باحاله ژست رادین تو عکس گرفتن ...
20 فروردين 1393

عکس

پدر بنده و بچه ها در روز تحویل سال (از سفره عکس ندارم بخاطر شیطونی بچه ها جمش کردیم زود... راستین نفس مامان این بشه ها چی میخولن به من نمیدن ایا میمیش دارههههه؟؟؟ اینجا داشت فکر میکرد که به چی گیر بدم  مخ مادرمو   هنگ کنمممم. .خ البته سوار قایق موتوری هم شدیم  .ولی با گوشی عکس گرفتیمو عکسارو ندارم به زور میخواست تخم مرغو برداره ببره خونمون پسرم سوار قطاره میخواد بچرخه دور  شهر بازی راستین من  تو اولین سفر به تبریز راستین در چهار شنبه سوری عکس هنری رادینو پسرخاله ش (پتو مت ...
20 فروردين 1393

اولین پست سال 93

نمیدونم با چه جمله هایی اولین پست سال  93 رو  شروع کنم.. نمیتونم نقاب  به صورتم بزنم  . بگم وایی خیلی بهم خوش گذشت  خیلی عید خوبی بوددد و از این جمله ها ی بی سروته  دلم پر از غصه و دلتنگی برای مادرمه.. سالی که گذشت سال دردناکی برام بود...  با اینکه  برا بار دوم مادر شده بودم و باید خوشحال میبودم... ولی  خودم یتیم شدم مادرم منو تنها گذاشتو رفتتتت... وقتی که بیش از پیش  بهش نیاز داشتم  منو با همه  سختیا  تنهام گذاشتو رفت به آسمونها ... با همه سختیهای  دلتنگی برای مادر  و  بجای دست بوسی مادر  بوسه بر قبر مادر زدن خیلی دردناک بود.. این  نو شدن سال هم گذشت...
17 فروردين 1393

3ماه زندگی من با پسرانم

عکسارو تو ادمه مطلب ببینید  امروز راستینم 3ماهه شد.. 8آذر  تو این  لحظه من استرس داشتم که کودک من  صحیحو سالم باشه.. و حالا  خدایم رو شکر میکنم که  3ماه از اون استرس  گذشته و  کودکم  راستین تو بغلم  داره شیر میخوره صحیحو سالم چه روزایی گذروندم  با رادین با راستین چه  سخت بود این 3ماه... چقدر  داشتن 2کودک  سخته.. وقتی یه بچه یه کودک   یه پسر 3ساله داری  و اون کودک هنوز نیاز به  محبت تو به عشق تو به بغل تو  داره  بعد یه هو یه موجود کوچکتر از پسرت  به  دنیای 3نفرتون پا بذاره.. خیلی شرایط بدی بود.. خیلی سخت بود قلبت رو به 2تکه کنی.. و ه...
8 اسفند 1392

دختر منو دیدین؟

رادین علاقه وافری به  ارایشو رژو  کیف داره..یعنی تا بخوام  یکم به خودم برسم میگه  مامان به منم روج بزن..خخخخخخ البته  نمیخوام بگم پسر خانومای ایبن دوره زمونه هستشااا  ..ولی خوب الان پسرا بیشتر از دخترا تو فکر ارایشو تیپ زنونه ن..خخخخخ حالا دیگه حرف نمیزنم و میخوام یکم بخندیم..به  این پسر  نازم  یعنی خداییش حرفه ای تراز من داره روج میزنه اول فقط خواست کیف کمنو امتحان کنه . عشوه های دخترونه ای..خخخخخخخ مادر جون این چه عشوه ایههه  اخهههههههههههه هیشکی  نمیگیرتت هااااا بریم تو کار روژ زدن خدایا چه حرفه ای هم میزنی  پسرمممممممم آثار رو دستشو میبینید اونا اضافات رژ ه...
26 بهمن 1392

رادین و دیدن پنگول

دیروز جمعه 18بهمن 92بود طبق قولی که بابافرزاد داده بود  قرار بود بریم  نمایشگاه  مادرو کودک یامون کیتکس ..رادین ذوقی داشت برا خودش کاش هیچوقت بزرگ نمیشدیم ..وما بزرگام همین حس  خوشحال بودنو حس میکردیم من از خوشحالی رادین خوشحال بودم .. راستینم ک تو عالم خودش بودو به قول رادین نی نیه نمیفهمه خلاصه بماند چقدر استرس  لباستو داشتم  چون نبای مارک داشته باشه خارجی نوشته باشه و از این حرفای سیاسی از یهخاله ای لباس گرفه بودم ولی متاسفاه دستم نرید..منبدتر دلشوره گرفتم..گفتم بیخیال میریم یه چیزی میخریم.الان باید فکر حموم رادین باشم رادینو بردم حموم اماده ردم سشوار ژیگولش کردم بابا اومد دوشی گرفتو رفتیم لباس خریدیم ب...
20 بهمن 1392