رادینرادین، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 8 روز سن داره
راستینراستین، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره

دل نوشته های مامان

لغتنامه آقا رادین

1392/8/11 13:27
نویسنده : ملیحه
353 بازدید
اشتراک گذاری

.
پسر گلم  کلی با حرف زدنت حال میکنم کلی عشق میکنم وقتی میایی و منو بوسم میکنی که یعنی شیر میخوام و بهم می می بده...
وقتی کار بد میکنی وقتی بهت میگم رادین بله بله..؟؟؟؟زودی میایی و دستاتو به کمر میزنی و خم میشی و میگی بله بله..یعنی ادای منو در اوردی....من اون لحظه یادم میره اصلا برای چی  میخواستم دعوات کنم...

niniweblog.com



کلمه هات بیشتر شده داری سعی میکنی جمله های منو بابایی رو  تکرارر کنی...داغترین کلمه ای که میگی دیشب بابایی بهت یاد داد که برو به مامان برو ریلکس ریلکس ریلکستر((تکه کلام یه پیرزنی که تو سریال در بدرا میگفت))

niniweblog.com



تو هم میایی پیش منو میگی ایلکس ای لکس.. 3 بار میخوای تکرار کنی ولی بار سومو نمیتونی.. و خیلی بامزه میشه قیافه ت  کلی میخندیم...

niniweblog.com

کلمه هایی که میگی و خیلی بامزه هم میگی اینان.

 بابایی:که معلومه

مامایی:
عدیزم:عزیزم
داداش:بابابزرگ
دوددت دالم:دوستت دارم

عاددتم:عاشقتم
دودلخه   ایبیلی  بابا:دوچرخه  سیبیل بابات میچرخه
اموم:حموم
آب بازی:اب بازی

niniweblog.com


آآآآب بازی:تاب بازی

niniweblog.com


قذا:غذا
تتلود:تولد
تتلود تتلود:کیک تولد

قاشووووووق:قاشق
بولوو:پلو

وسایل
هپودو:هواپیما
ماییین:ماشین

مئئئناک:مسواک

مئئنان:مداد
تابا::کتاب
 حیوانات

هاپو:گربهقهقهه

پیشی:سگخنده

گوگولی:هر چیزی که  بالو پر داشته باشه
جوجو:جوجه
ابس:اسب

گاو:گاو(خدارو شکر اینو درست میگی
اوردَ:اردک
قورقابه:قورباغه

مینون:میمون
میوه ها
 گیبیلی:گیلاسمتفکر

موژ:موز
ای ب س:سیب

ا نونه:هندونه

حر بوزه:خربزه

کیبی:کیوی

اآب پورتی:اب پرتقال((یه بار داشتم اب پرتقالو میگرفتم بهش گفتم آب پرتقال میخوری دیگه اس پرتقال اب پورتی شد
 حیار:خیار


خوراکیها

ببسته:بستنی

بیسی:بیسکوییت

اییر:شیر
 دوئوه: نوشابهتعجب((چه ربطی داره مامان))

دووو:دوغ

پیتا:پیتزا

دودودی:تخم مرغ

تلولود تلولود:کیک تولد((کلا هر چیزی که خامه و رنگ و شکل کیکو داشته باشه از کیک حیوونی تا کیک تولد))

ماتس:ماست



فعلا اینارو یادم بود انقد از حرف زدنت خوشم میاد که وقتی حرف میزنی فقط نیگات میکنم و  بزرگترین کیف دنیا رو میکنم...بابایی همش میگه چرا اینطوری نیگاش میکنی ..میگم نمیدونم این حسی که الان دارم اسمش چیه ولی خیلی  خوشحالم ..که خدا بهم رحم کرده و یه بچه سالم بهم داده.....
ازش ممنونم و خیلی دوستش دارم که یه همچین نعمتی رو بهم داده...



رادینم کلی حرفای بامزه دیگه میگی که کم کم میام و لغتنامه  شما رو تکمیل میکنم..قول میدم....


دودت دالمممممممممم به زبون خودت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)