رادینرادین، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 25 روز سن داره
راستینراستین، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره

دل نوشته های مامان

بازم عکس

آخه انقد جدیدا این بچه ها شیرین شدن هی میخوام عکس بگیرم.. بعد بیام اینجا عکسارو ببینم کیف کنم... عکسارو ادامه مطلب میذارم وقتی مامان هنری میشود اصلا این عکسا کلی  حرف داره توش.. عشق محبت نفس  زندگی  روح فدای چشمات بشه مادرررررررررررر ...
28 ارديبهشت 1393

عکس داریم عکسسسسسسسس

جدیدا از این سایت نی نی وبلاگ بدجور شاکیم دوست دارم کلبی فوشش  و بدو. بیرراه و بیعدبانه بهش بگم.. ولی  کی گوش میکنه هیشکیییی   خیر نبینی ایشاللههههه  نی نی وبلاگ خلاصه بیخیال  ..  این چن وقت  کلی اتفاق افتاده برام که حسی برای آپ کردم وبلاگ نداشتم از  فوت ناگهانی داییم گرفته  روز مادر  سال دوم برادرم...و کلی چیز دیگه ..   ولی  الان اومدم با کلی عکس اخه دوستان کلی بهم محبت داشتن که خودت جهنمممم از بچه ها عکس بزار.. همچین دوستایی دارم من خلاصه که  بذار بگم پسرام چقدر بزرگ شدن.. جونم براتون بگه رادین  میخواد وقتی بزرگتر شد  برام طلا جواهر بخره....
28 ارديبهشت 1393

بازم یه عکس دیگه

همیشه میموندم تو کف عکسای گذر زمان که مثلا یه عکس قدیمی رو بعداز سالا دوباره تجدیدش میکنندد..و کلی ادم تغییراتو حس میکنه دیشب عکس گرفتم از یه لحظه ای که خیلی جوونتر بودم و رادین کوچیکتر بود و دیدم واقعا میگن گرد پیری پاچیده شده پاچونده پاشیده؟؟ رو صورت طرف  رو سرو روی من بدجور پاچیده پاچانده پاچینده... حالا بگید الکی میگیییی هپلیییییییییییییی راستین   ...
24 ارديبهشت 1393

بدون شرح

راستین از وقتی رفتیم  تبریزو برگشتیم کلی بغلی شده و نمیذاره به کارام برسم  خدا نکنه من از جلوی چشمم برم اونور تر یعنی  به دوربین   تعیین سرعت  آقایون پلیس تو جاده گفته  زکیییی..  یعنی  تا بفهمه من 50 سانت باهاش فاصله گرفتم  آزیر خطرش  شروع میکنه به صدا کردن تا برسم بهش.. این 3کیلو اشکو حروم کرده     ابا بچه جون مادر من عزیز منننننن  من اینهمه دارم خودمو زجر میدم شیر میدم بهت تو با 3کیلو اشک تمساحییی  همه رو به باد میدی کههههههههه منم یه روز یه فکری به مخم زدددددد   بعلهههههههه   اینم فکر منننننننننننننننن   من چ...
21 فروردين 1393

عکس2

این کوچه و خیابون  اییه که من بزرگ شدم .. پراز خاطرات تلخو شیرین .. آخرین  شب جمعه  سال92 برفی اومد که رادین کلی کیف کرددددد پت و مت صب زود از خواب بیدار شدنو صورت نشسته پریدن کوچه راستین موقع دیدن  قهوه ترک..   غش کردم.. از بس باحاله ژست رادین تو عکس گرفتن ...
20 فروردين 1393

عکس

پدر بنده و بچه ها در روز تحویل سال (از سفره عکس ندارم بخاطر شیطونی بچه ها جمش کردیم زود... راستین نفس مامان این بشه ها چی میخولن به من نمیدن ایا میمیش دارههههه؟؟؟ اینجا داشت فکر میکرد که به چی گیر بدم  مخ مادرمو   هنگ کنمممم. .خ البته سوار قایق موتوری هم شدیم  .ولی با گوشی عکس گرفتیمو عکسارو ندارم به زور میخواست تخم مرغو برداره ببره خونمون پسرم سوار قطاره میخواد بچرخه دور  شهر بازی راستین من  تو اولین سفر به تبریز راستین در چهار شنبه سوری عکس هنری رادینو پسرخاله ش (پتو مت ...
20 فروردين 1393

اولین پست سال 93

نمیدونم با چه جمله هایی اولین پست سال  93 رو  شروع کنم.. نمیتونم نقاب  به صورتم بزنم  . بگم وایی خیلی بهم خوش گذشت  خیلی عید خوبی بوددد و از این جمله ها ی بی سروته  دلم پر از غصه و دلتنگی برای مادرمه.. سالی که گذشت سال دردناکی برام بود...  با اینکه  برا بار دوم مادر شده بودم و باید خوشحال میبودم... ولی  خودم یتیم شدم مادرم منو تنها گذاشتو رفتتتت... وقتی که بیش از پیش  بهش نیاز داشتم  منو با همه  سختیا  تنهام گذاشتو رفت به آسمونها ... با همه سختیهای  دلتنگی برای مادر  و  بجای دست بوسی مادر  بوسه بر قبر مادر زدن خیلی دردناک بود.. این  نو شدن سال هم گذشت...
17 فروردين 1393

3ماه زندگی من با پسرانم

عکسارو تو ادمه مطلب ببینید  امروز راستینم 3ماهه شد.. 8آذر  تو این  لحظه من استرس داشتم که کودک من  صحیحو سالم باشه.. و حالا  خدایم رو شکر میکنم که  3ماه از اون استرس  گذشته و  کودکم  راستین تو بغلم  داره شیر میخوره صحیحو سالم چه روزایی گذروندم  با رادین با راستین چه  سخت بود این 3ماه... چقدر  داشتن 2کودک  سخته.. وقتی یه بچه یه کودک   یه پسر 3ساله داری  و اون کودک هنوز نیاز به  محبت تو به عشق تو به بغل تو  داره  بعد یه هو یه موجود کوچکتر از پسرت  به  دنیای 3نفرتون پا بذاره.. خیلی شرایط بدی بود.. خیلی سخت بود قلبت رو به 2تکه کنی.. و ه...
8 اسفند 1392